به گزارش قدس خراسان، «ورود جدی من به حوزه فرتبافی سال ۹۷ در زمان خدمت سربازی اتفاق افتاد. در تربتجام خدمت میکردم که حقوق سربازی من برای چند ماه قطع شد و مجبور شدم به فکر کسب درآمد باشم.
تصمیم گرفتم صنایع دستی تربتجام که بخشی از هویت خودم بود را امانی از تولیدکنندگان در روستاها بگیرم و در شهرهای بزرگ بفروشم و با سود حاصل از آن خدمتم را به پایان برسانم».
امین شادمان، جوان ۲۸ ساله، مشاور دبیرستانهای شهر گلبهار و کارآفرین در حوزه فرتبافی و نساجی سنتی استان خراسان با ذکر این مطلب در ادامه گفت: نخستین محصولی که فروختم حوله حمام بود و آن حوله را یکی از افسران ارشد راهبر تربتجام از من خریداری کرد و نخستین درآمدم حدود ۵۰ هزار تومان شد، از همان زمان زندگی کاری من با فرت گره خورد و این داستان ادامه پیدا کرد. پس از خدمت سربازی به مشهد آمدم و به صورت رسمی وارد آموزش و پرورش شدم و کار تدریس و فروش فرتبافی را در تعارض با هم ندیدم و آن را ادامه دادم.
هر سری فکری دارد
وی با اشاره به خاطره یکی از کلاسهایش یادآور شد: در یکی از کلاسهایم هر کدام از بچهها میگفتند دوست دارند در آینده چه کاره شوند، یکی از دانشآموزانم گفت: «دوست دارم فرتباف شوم»، چون خودم در این زمینه تجربه داشتم بیشتر از او پرسیدم و دانشآموز دبیرستانی من توضیح داد میخواهد فرت را از عمه خود در روستا یاد بگیرد تا وارد حوزه صادرات این دستبافها شود، وقتی این اتفاق و ارتباط را دیدم با خودم فکر کردم کارآفرینایی در این زمینه پرورش دهم.
شادمان با یادآوری خاطرات کودکی و نوجوانی خود توضیح داد: مادربزرگ روستایی من یک پیرزن غیرتمند بود که سالها پس از پدربزرگم به تنهایی از فرتبافی کسب درآمد میکرد. تمام تابستانهای دوران کودکی و نوجوانی من در خانهای با درختان بسیار در روستای بِزد که خانه مادربزرگم بود، گذشت، من میدیدم این هنر چطور در منطقه توسط مادربزرگم و دوستانش که ما به او «بیبی» میگفتیم، بافته و فروخته میشود و پایه اتفاقهای زندگی من و ستون خیمه فرتبافی، بیبی بود.
گذشته چراغ راه آینده
معلم رسمی آموزش و پرورش که حقوقش را بیشتر اوقات صرف توسعه کسب و کار فرتبافی کرده، ادامه داد: آن زمان یکی از جذابیتهایی که برای من وجود داشت صحبت بیبی و دوستان بیبی درباره نقش و نگارها و بافت پارچهها بود که پشت هر کدام از حرفها اصالت خودنمایی میکرد، اینریشه در من وجود داشت و فقط جوانه نزده بود. پس از اینکه بیبی از دنیا رفت، من به دانشگاه و خدمت رفتم. زمانی که حقوق من قطع شد، خیلی ناراحت بودم اما همین اتفاق موجب شد فرتبافی به عنوان یک کسب و کار در زندگی من ظاهر شود و با حمایت کسانی که کارهایشان را به من امانی دادند و افسران پادگان که از من محصول خریداری کردند تشویق شدم و به مرور کارم را گسترش دادم.
کارآفرین فرتبافی خاطرنشان کرد: در حال حاضر عمده تمرکز را در روستاهای کمبضاعت قرار دادهام، مثلاً در روستای بِزد و روستای خراشاد در خراسان جنوبی که ثبت جهانی شده تعداد کارگاهها بسیار زیاد است، به روستاهایی که دسترسی به آنها راحت است و امکانات دارند توجه شده اما روستاهای کوچک در نوار مرزی سهمی از این داستان ندارند و سعی کردهام در این روستاها به سراغ پیرزنهایی بروم که تنها منبع درآمدشان بافت فرت است و نقشها را برای احیای دوباره میدانند.
شادمان عنوان کرد: در این چهار یا پنج سال نزدیک به سه یا چهار روستا را در نزدیکی مرز تایباد پوشش دادهام و برای ۱۰ تا ۱۵ بافنده به صورت مستقیم و حدود ۲۵ نفر اشتغال غیرمستقیم در حوزههای خیاطی و چلهکشی ایجاد کردهام، شرایط در آنجا طوری شده که اگر بافندهها در گذشته بیکار بودهاند حالا فرصت ندارند کار برسانند و خدا را شکر اشتغالزایی در این روستاها شکل گرفته است.
نجات هنری که خاک میخورد
وی ادامه داد: در تولید محصول به جای حوله، پارچه و از پارچه تولیدی محصولاتی مانند کلاه حمام، تنپوشهای حمام و حولههای نوزاد تولید کردیم و به محصولات تنوع دادیم و این اتفاق سبب شد دستگاههای فرتبافی از انباریها به خانهها بازگردد.
تولیدکننده پارچههای فرتبافی تعریف بازارهای جدید برای این دستبافها را ضروری دانست و گفت: محصولات تولیدی فرتبافی در گذشته در روستا میماند و با زیاد شدن بافندهها منطقه اشباع میشد، من به مرور این بازار را در مشهد و تهران و بقیه جاهای کشور پیدا کردم و توانستم در بخش صادرات به صورت بار همراه مسافر به کشورهایی از جمله کانادا، ایتالیا و افغانستان راه یابم.
شادمان با ابراز نگرانی از صنعتی شدن این دستبافها تأکید کرد: در همین حاشیه مشهد خواستیم کارگاه بزنیم وقتی افراد میآمدند بیشتر دنبال کسب درآمد بودند نه اینکه بخواهند پارچهای را ببافند که اصالت پشت آن است، من نگرانم به جای اینکه سلیقه شهری، خود را به این فرهنگ و اصالت نزدیک کند اصالت روستایی در این مسیر هضم شود. وقتی بافندهها میپرسند چه ببافیم میگویم آنچه از مادرتان یاد گرفتهاید را ببافید.
وی ادامه داد: مواد اصلی این پارچهها نخ ابریشم یا پنبه است، خوشبینانه میتوان گفت در جهان به پشتوانه اصالت فرت حرف برای گفتن داریم، فرتبافی آمیخته با فرهنگ، آداب و رسوم است و گل نماد معنویت و پروانه نماد آزادگی است که به عنوان نقش و نگار روی فرتبافی گلدوزی میشود و اگر بتوانیم این فرهنگ را صادر کنیم هویت خراسان را به بقیه دنیا نشان دادهایم.
موسیقی مقامی، جان کلام زندگی
وی افزود: در موسیقی ما دوتار داریم و استادان موسیقی میگویند یکی از تارها زمین و دیگری آسمان و آنچه نواخته میشود تمام اتفاقهای بین زمین و آسمان است و به نظر من دو خطی که در فرتبافی وجود دارد برگرفته از آسمان و زمین دوتار موسیقی مقامی است که نقش و نگارهای بین آن به زندگی اشاره دارد.
کارآفرین مشهدی تصریح کرد: قدیم در خانههای روستایی طاقچههایی بود که در جلو این طاقچهها پردههایی که گل و اشعار فردوسی گلدوزی شده بود، نصب میشد. در بالای این پردهها اگر گلدوزی بود حتماً در پایین شعری از فردوسی دستدوز میشد، این پردهها هر چه بیشتر نقش و نگار داشتند نشاندهنده موقعیت اجتماعی صاحبخانه بودند که به مرور این هنر هم منسوخ شد، اما امروز ما این اصالت را در قالب رومیزی برای خانههای لوکس بازآفرینی کردهایم.
شادمان عنوان کرد: پیشتر بافندهها خودشان نخ را تهیه میکردند اما اکنون نخ توسط سرمایهدار در اختیار بافنده قرار میگیرد و سلیقه بافنده تحت تأثیر این اتفاق قرار دارد که ممکن است بر اصالت فرتبافی هم تأثیرگذار باشد، بیشتر از اینکه فرتبافی را ترویج دهم دوست دارم اصالتهای زندگی روستایی که ریشه فرهنگی دارد را ترویج دهم و امیدوارم در این مسیر به سهم خودم موفق باشم.
خبرنگار: طاهره فجرداودلی
نظر شما